Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . ماتریس (ریاضی)
2 . زادگاه
3 . قالب
[اسم]
matrix
/ˈmeɪtrɪks/
قابل شمارش
[جمع: matrices]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ماتریس (ریاضی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ماتریس
specialized
2
زادگاه
موطن، محیط یا شرایط پیدایش چیزی
3
قالب
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
matrisib
matrimony vine
matrimony
matrimonial law
matrimonial
matrix addition
matrix algebra
matrix inversion
matrix multiplication
matrix operation
کلمات نزدیک
matrimony
matrimonial
matrilineal
matricide
matriarchy
matron
matronly
matt
matted
matter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان