خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مطیع
2 . سربهزیر
[صفت]
meek
/miːk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: meeker]
[حالت عالی: meekest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مطیع
فرمانبردار
مترادف و متضاد
submissive
1.She brought her meek husband along.
1. او شوهر فرمانبردارش را همراه خودش آورد.
2
سربهزیر
مظلوم، خجالتی
مترادف و متضاد
compliant
self-effacing
1.He was always so meek and mild.
1. او همیشه بسیار سربهزیر و آرام بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
medulla spinalis
medulla oblongata
medulla
medium-sized
medium
meerkat
meet
meet up
meeting
meg
کلمات نزدیک
medley
medlar
medium-term
medium-sized
medium-rare
meek as a mouse
meekly
meerkat
meet
meet deadlines
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان