خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تاحدودی
2 . معقولانه
[قید]
moderately
/ˈmɑdərətli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more moderately]
[حالت عالی: most moderately]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تاحدودی
نسبتاً
مترادف و متضاد
reasonably
1.Cook in a moderately hot oven.
1. در یک فر نسبتاً داغ (آن غذا را) بپزید.
2.He was moderately successful, making a living but hardly getting rich.
2. او تاحدودی موفق است، خرج زندگیاش را در میآورد، اما بهسختی میتواند پولدار شود.
2
معقولانه
با اعتدال، معتدلانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
در حد اعتدال
بهاندازه
a moderately priced hotel
هتلی با قیمت معقولانه
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
moderate
modem
modeling
model
mockingly
modern
modernize
modest
modestly
modesty
کلمات نزدیک
moderate
modem
modelling
modeling
model home
moderation
modern
modern languages
modern-day
modernism
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان