خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیادبانه با کسی صحبت کردن
2 . باعصبانیت و باصدای بلند دادوبیداد کردن
[فعل]
to mouth off
/maʊθ ɔf/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: mouthed off]
[گذشته: mouthed off]
[گذشته کامل: mouthed off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بیادبانه با کسی صحبت کردن
بد حرف زدن
informal
1.Can you believe how her children mouth off to her?
1. باورت میشود که بچههایش چقدر بیادبانه با او صحبت میکنند؟
2
باعصبانیت و باصدای بلند دادوبیداد کردن
باعصبانیت و باصدای بلند اعتراض کردن
informal
1.Clark was mouthing off in the locker room after we lost.
1. "کلارک" بعد از باختمان، داشت در رختکن با صدای بلند و باعصبانیت دادوبیداد میکرد
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
mouth harp
mouth bow
mouth-watering
mouth-to-mouth resuscitation
mouth
mouth organ
mouthpiece
mouthwash
mouton
movable
کلمات نزدیک
mouth
mousy
moustache
mousse
moussaka
mouth to feed
mouth-organ
mouth-watering
mouth-watering scent
mouthful
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان