خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناخوشایند
2 . بدجنس
3 . افتضاح
[صفت]
nasty
/ˈnæs.ti/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: nastier]
[حالت عالی: nastiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ناخوشایند
تهوعآور، تنفرآمیز، منزجرکننده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بد
لچر
مترادف و متضاد
disgusting
noxious
obnoxious
unpleasant
delightful
lovely
nice
pleasant
1.There's a nasty smell in here.
1. بوی تهوعآوری اینجا هست.
2
بدجنس
خبیث، نامهربان، کجخلق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بدجنس
پست
پستفطرت
سلیطه
1.Don't be so nasty to your brother.
1. آنقدر با برادرت بدجنس نباش.
3
افتضاح
بسیار بد
1.He had a nasty cut above the eye.
1. او زخم بسیار بدی بالای چشمش داشت.
2.We can't go out in this nasty weather.
2. نمیتوانیم در این هوای افتضاح بیرون برویم.
تصاویر
کلمات نزدیک
nasturtium
nastiness
nastily
nasdaq
nascent
natal
natalie
natasha
nathan
nathaniel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان