خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سر تکان دادن
2 . عمل تکان دادن سر (به منظور خاصی)
[فعل]
to nod
/nɑd/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: nodded]
[گذشته: nodded]
[گذشته کامل: nodded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سر تکان دادن
با سر اشاره کردن
1.Many people in the audience nodded in agreement.
1. افراد بسیاری در بین حضار با موافقت سر تکان دادند.
2.She looked up and nodded for me to come in.
2. او به بالا نگاه کرد و برای من سر تکان داد که بروم داخل.
[اسم]
nod
/nɑd/
قابل شمارش
2
عمل تکان دادن سر (به منظور خاصی)
1.Jim gave me a nod when I came in the room.
1. وقتی که من وارد اتاق شدم، جیم به من سر تکان داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
nocturne
nocturnal
nobody
noblewoman
nobleman
nod off
node
nodule
noel
noise
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان