خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وسواسی
[صفت]
obsessive
/əbsˈɛsɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more obsessive]
[حالت عالی: most obsessive]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وسواسی
دچار وسواس فکری، وسواسگونه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وسواسی
1.He's becoming more and more obsessive about punctuality.
1. او دارد بیشتر و بیشتر درباره وقتشناسی دچار وسواس فکری میشود.
an obsessive attention to detail
توجه وسواسگونه به جزئیات
تصاویر
کلمات نزدیک
obsession
obsessed
obsess
observer
observed
obsessive compulsive disorder
obsessively
obsolescence
obsolescent
obsolete
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان