خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اقیانوس
[اسم]
ocean
/ˈoʊ.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اقیانوس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اقیانوس
the Antarctic/Arctic/Atlantic/Indian/Pacific Ocean
اقیانوس منجمد جنوبی/منجمد شمالی/اطلس/هند/آرام
in the ocean
در اقیانوس
We swam in the ocean.
ما در اقیانوس شنا کردیم.
on the ocean
در اقیانوس
He dreamed of buying a yacht and sailing on the ocean.
او رویای خریدن یک کشتی تفریحی و دریانوردی در اقیانوس را داشت.
by the ocean
کنار اقیانوس [نزدیک اقیانوس]
I’d love to live by the ocean.
من دوست دارم کنار اقیانوس زندگی کنم.
at the bottom of the ocean
در اعماق اقیانوس
These mysterious creatures live at the bottom of the ocean.
این موجودات اسرارآمیز در اعماق اقیانوس زندگی میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
ocd
occurrence
occur
occupy
occupier
ocean liner
ocean-going
oceanarium
oceania
oceanic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان