خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . درست پشت سر کسی بودن
[عبارت]
on one's heels
/ɑn wʌnz hilz/
1
درست پشت سر کسی بودن
کسی را تعقیب کردن
مترادف و متضاد
at one's heels
1.The large car was on my heels during my drive into town.
1. ماشین بزرگ موقع رانندگی من به سمت شهر درست پشت سرم بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
on one's head
on one's best behavior
on no account
on merit
on loan
on one's high horse
on one's last legs
on one's own
on one's shoulders
on one's toes
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان