خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تجربه (وحشتناک و سخت)
[اسم]
ordeal
/ɔrˈdil/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تجربه (وحشتناک و سخت)
آزمون سخت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بدبختی
1.He was lost in the mountains for a week without food or water. It was a terrible ordeal.
1. او بهمدت یک هفته در کوهستان بدون آب و غذا گم شده بود. آن تجربه بسیار وحشتناکی بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
ordain
orchid
orchestration
orchestrate
orchestral music
order
order about
order of magnitude
ordered
ordering
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان