خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سازشناسی
[اسم]
organology
/ɔːɹɡˌænoʊlˈɔɡi/
غیرقابل شمارش
1
سازشناسی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سازشناسی
تصاویر
کلمات نزدیک
organizer
organized crime
organized
organize
organizational
orgasm
orgy
orient
oriental
orientalism
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان