خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اردو
[اسم]
outing
/ˈaʊtɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اردو
سفر گردشی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سفر تفریحی
گردش
مترادف و متضاد
excursion
trip
1.Mrs. Sharp's class is going on an outing to the zoo.
1. شاگردان کلاس خانم "شارپ" قرار است به اردویی به باغ وحش بروند.
تصاویر
کلمات نزدیک
outgrowth
outgrow
outgoings
outgoing personality
outgoing
outlandish
outlast
outlaw
outlay
outlet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان