خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جلو زدن
[فعل]
to outrun
/ˌaʊtˈrʌn/
فعل گذرا
[گذشته: outran]
[گذشته: outran]
[گذشته کامل: outrun]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جلو زدن
سریعتر دویدن
to outrun somebody/something
از کسی/چیزی جلو زدن
1. He couldn't outrun his pursuers.
1. او نتوانست از تعقیبکنندههایش جلو بزند.
2. The company’s spending was outrunning its income.
2. مخارج شرکت داشت از درآمدش جلو میزد.
تصاویر
کلمات نزدیک
outright
outrigger
outrider
outreach
outrageously
outset
outside
outside broadcast
outside chance
outside lane
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان