خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غالب آمدن
[فعل]
to overcome
/ˈoʊvərˌkʌm/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: overcame]
[گذشته: overcame]
[گذشته کامل: overcome]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
غالب آمدن
چیره شدن، غلبه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چیره شدن
1.The family overcame many obstacles to purchase the house.
1. خانواده بر موانع زیادی غالب آمدند تا خانه را بخرند.
2.The young woman was overcome with emotion when she learned she had won a scholarship.
2. زن جوان وقتی فهمید که بورس تحصیلی را برده است احساسات بر او چیره شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
overcoat
overcharging
overcharge
overcast
overbuilding
overcompensate
overconfident
overcook
overcrowded
overcrowding
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان