خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متعصب
2 . طرفدار
[صفت]
partisan
/ˈpɑrtəzən/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: most partisan]
[حالت عالی: more partisan]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
متعصب
پارتیزانی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پارتیزانی
مترادف و متضاد
biased
prejudiced
1.partisan politics
1. سیاست های پارتیزانی
2.The audience was very partisan, and refused to listen to her speech.
2. مخاطب خیلی متعصب بودند و قبول نمی کردند به سخنرانی اش گوش دهند.
[اسم]
partisan
/ˈpɑrtəzən/
قابل شمارش
2
طرفدار
پارتیزان، پیرو متعصب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پارتیزان
طرفدار
مترادف و متضاد
adherent
follower
supporter
1.Conservative partisans claimed that television news was biased against their party.
1. طرفداران محافظهکار ادعا کردند که اخبار تلویزیون علیه حزب آنها سوگیری داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
parting shot
parting
particulate
particulars
particularly memorable
partition
partly
partly cloudy
partner
partnership
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان