خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محیطی
2 . دستگاه جانبی
[صفت]
peripheral
/pəˈrɪfərəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more peripheral]
[حالت عالی: most peripheral]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
محیطی
پیرامونی، جانبی
1.A figure came into my peripheral vision.
1. یک شکل جلوی دید محیطی من ظاهر شد.
2.The book contains a great deal of peripheral detail.
2. کتاب شامل حجم زیادی از اطلاعات جانبی است.
[اسم]
peripheral
/pəˈrɪfərəl/
قابل شمارش
2
دستگاه جانبی
specialized
تصاویر
کلمات نزدیک
peripatetic teacher
peripatetic
periodically
periodical
periodic table
peripherals
periphery
periscope
perish
perishable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان