خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عرق
2 . تعریق
[اسم]
perspiration
/ˌpɜːrspəˈreɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عرق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عرق
مترادف و متضاد
sweat
1.Beads of perspiration stood out on his forehead.
1. دانههای عرق روی پیشانیاش نشسته بود.
2
تعریق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تعریق
1.Her skin was damp with perspiration.
1. پوستش به خاطر تعریق مرطوب بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
perspective
personnel
personally
personalize
personal effects
perspire
persuade
persuasive
persuasively
peru
کلمات نزدیک
perspicacity
perspicacious
perspex
perspective
personnel department
perspire
persuade
persuaded
persuasion
persuasive
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان