خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تعلیق مراقبتی
[اسم]
probation
/proʊˈbeɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تعلیق مراقبتی
1.He was given two years' probation.
1. به او دو سال تعلیق مراقبتی داده شد.
2.The prisoner was put on probation.
2. زندانی تعلیق مراقبتی خورد [گرفت].
تصاویر
کلمات نزدیک
probate
probably
probable outcome
probable
probability distribution
probation officer
probationary
probe
probity
problem
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان