خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شکار
2 . معدن سنگ
[اسم]
quarry
/ˈkwɑːri/
قابل شمارش
[جمع: quarries]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شکار
صید
مترادف و متضاد
prey
1.The hunters lost sight of their quarry in the forest.
1. شکارچیان (رد) شکار خود را در جنگل گم کردند.
2
معدن سنگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
معدن سنگ
a slate quarry
معدن سنگ لوح
تصاویر
کلمات نزدیک
quarrelsome
quarrel
quark
quarantine
quantum physics
quart
quarter
quarter horse
quarter note
quarter tone
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان