1 . فرو نشاندن
[فعل]

to quell

/kwel/
فعل گذرا
[گذشته: quelled] [گذشته: quelled] [گذشته کامل: quelled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فرو نشاندن سرکوب کردن، تسکین دادن

مترادف و متضاد calm end
  • 1.Extra police were called in to quell the disturbances.
    1. نیروی مضاعف پلیس برای سرکوب کردن شورش ها درخواست شد.
  • 2.to quell your fears
    2. سرکوب کردن ترس های خود
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان