خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فرونشاندن
2 . خاموش کردن (آتش)
[فعل]
to quench
/kwɛnʧ/
فعل گذرا
[گذشته: quenched]
[گذشته: quenched]
[گذشته کامل: quenched]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
فرونشاندن
ارضا کردن
formal
مترادف و متضاد
fulfill
lessen
satisfy
slake
1.He reads and reads and reads to quench his thirst for knowledge.
1. او میخواند و میخواند و میخواند تا عطش خود را برای دانشاندوزی فرونشاند.
2.Only iced tea will quench my thirst on such a hot day.
2. تنها یخچای میتواند تشنگی من را در چنین روز گرمی فرونشاند.
2
خاموش کردن (آتش)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خاموش کردن
formal
مترادف و متضاد
extinguish
1.Foam will quench an oil fire.
1. کف (آتش نشانی) آتش نفت را خاموش خواهد کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
quell
queer
queen’s counsel
queensberry rules
queen-size
querulous
query
query language
quest
question
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان