خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بحث کردن (سر هیچ و پوچ)
[فعل]
to quibble
/ˈkwɪbəl/
فعل گذرا
[گذشته: quibbled]
[گذشته: quibbled]
[گذشته کامل: quibbled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بحث کردن (سر هیچ و پوچ)
خرده گیری بی جا، حاشیه رفتن
مترادف و متضاد
argue
1.The lawyers spent so much time quibbling over trivial details.
1. وکلا وقت زیادی را صرف بحث کردن جزئیات ناچیز [بیهوده] کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
qui vive
queuing system
queue
questionnaire
questioning
quiche
quick
quick buck
quick on one's feet
quick snack
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان