خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نسبت
[اسم]
ratio
/ˈreɪʃioʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نسبت
سهم، ضریب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نسبت
مترادف و متضاد
proportion
1.The ratio of men to women at the conference was ten to one.
1. نسبت مردان به زنان در کنفرانس ده به یک بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
ratings
rating
ratify
ratification
rather than
ration
rational
rational number
rationale
rationalism
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان