1 . منزوی
[صفت]

reclusive

/rɪˈklusɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more reclusive] [حالت عالی: most reclusive]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 منزوی گوشه نشین، غیر اجتماعی

معادل ها در دیکشنری فارسی: خلوت‌نشین منزوی گوشه‌گیر
مترادف و متضاد isolated secluded solitary gregarious
  • 1.he led a reclusive life.
    1. او زندگی غیر اجتماعی داشت.
  • 2.Reclusive authors such as J.D. Salinger
    2. نویسندگان منزوی مانند "جی. دی. سلینجر"
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان