خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . منزوی
[صفت]
reclusive
/rɪˈklusɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more reclusive]
[حالت عالی: most reclusive]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
منزوی
گوشه نشین، غیر اجتماعی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خلوتنشین
منزوی
گوشهگیر
مترادف و متضاد
isolated
secluded
solitary
gregarious
1.he led a reclusive life.
1. او زندگی غیر اجتماعی داشت.
2.Reclusive authors such as J.D. Salinger
2. نویسندگان منزوی مانند "جی. دی. سلینجر"
تصاویر
کلمات نزدیک
recluse
reclining
recline
reclamation
reclaim
recognise
recognition
recognizable
recognize
recognized
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان