Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تصدیق کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to recognise
/ˈrɛkəgˌnaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: recognised]
[گذشته: recognised]
[گذشته کامل: recognised]
صرف فعل
1
تصدیق کردن
پذیرفتن، به رسمیت شناختن
1.he had never liked Marler, though he recognized his ability.
1. او هرگز از «مارلر» خوشش نیامد، اگر چه توانایی او را تصدیق میکرد.
2.We should recognise how difficult it is to interpret these data.
2. باید به دشواری تفسیر کردن این دادهها را بپذیریم.
تصاویر
کلمات نزدیک
reclusive
recluse
reclining
recline
reclamation
recognition
recognizable
recognize
recognized
recoil
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان