[فعل]

to recognise

/ˈrɛkəgˌnaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: recognised] [گذشته: recognised] [گذشته کامل: recognised]

1 تصدیق کردن پذیرفتن، به رسمیت شناختن

  • 1.he had never liked Marler, though he recognized his ability.
    1. او هرگز از «مارلر» خوشش نیامد، اگر چه توانایی او را تصدیق می‌کرد.
  • 2.We should recognise how difficult it is to interpret these data.
    2. باید به دشواری تفسیر کردن این داده‌ها را بپذیریم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان