1 . قرمز 2 . قرمز 3 . کمونیست
[صفت]

red

/rɛd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: redder] [حالت عالی: reddest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قرمز

معادل ها در دیکشنری فارسی: سرخ قرمز
مترادف و متضاد ruby scarlet
  • 1.My favorite colors are yellow and red.
    1. رنگ‌های موردعلاقه من زرد و قرمز هستند.
dark/bright red
قرمز تیره/روشن [پررنگ]
  • Her dress was dark red.
    لباس او قرمز تیره بود.
کاربرد صفت red به معنای قرمز
معادل فارسی صفت red "قرمز" است. red یا قرمز به چیزی که به رنگ آتش یا خون است، اشاره می‌کند. مثال:
".Her dress was dark red" (لباس او قرمز تیره بود.)
[اسم]

red

/rɛd/
قابل شمارش

2 قرمز

معادل ها در دیکشنری فارسی: سرخ قرمز
  • 1.She uses a lot of reds and pinks in her paintings.
    1. او در نقاشی‌هایش خیلی از قرمز و صورتی استفاده می‌کند.
to wear red
(لباس) قرمز پوشیدن
  • She often wears red.
    او اغلب قرمز می‌پوشد.
to dress in red
(لباس) قرمز پوشیدن
  • She was dressed all in red.
    او تماما قرمز پوشیده بود.
کاربرد اسم red به معنای قرمز
معادل فارسی اسم red "قرمز" است. red یا قرمز اسم یک رنگ است، رنگ آتش و خون، قرمز است. مثال:
".She uses a lot of reds and pinks in her paintings" (ااو در نقاشی‌هایش خیلی از قرمز و صورتی استفاده می‌کند.)
".She was dressed all in red" (او تماما قرمز پوشیده بود.)
نکته: گاهی این اسم قبل از اسمی دیگر می‌آید و بیانگر قرمز بودن آن چیز است. مثال:
"red wine" (شراب قرمز)

3 کمونیست سوسیالیست

disapproving informal
  • 1.I think he is a red.
    1. فکر کنم او یک کمونیست است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان