خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کلهشق
2 . صعبالعلاج (بیماری)
[صفت]
refractory
/rəˈfræktəri/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more refractory]
[حالت عالی: most refractory]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کلهشق
سرکش، نافرمان، چموش
formal
مترادف و متضاد
stubborn
unmanageable
unruly
1.His refractory child is making everyone uncomfortable.
1. بچه کلهشق [سرکش] او دارد همه را ناراحت میکند.
a refractory horse
یک اسب چموش
2
صعبالعلاج (بیماری)
سرسخت، مقاوم
specialized
the patient's refractory illness
مریضی صعبالعلاج آن بیمار
تصاویر
کلمات نزدیک
refractive index
refraction of light
refraction
refract
reformist
refrain
refresh
refresh one's memory
refresh someone's memory
refreshed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان