Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . (در یخچال) سرد نگهداشتن
[فعل]
to refrigerate
/rɪˈfrɪʤəˌreɪt/
فعل گذرا
[گذشته: refrigerated]
[گذشته: refrigerated]
[گذشته کامل: refrigerated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(در یخچال) سرد نگهداشتن
منجمد کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرد کردن
منجمد کردن
مترادف و متضاد
freeze
heat
1.refrigerate the dough for one hour.
1. خمیر را برای یک ساعت (در یخچال) سرد نگه دار.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
refrigerant
refreshment
refreshingly
refreshing
refreshfully
refrigerated
refrigerated boxcar
refrigerating
refrigeration
refrigeration system
کلمات نزدیک
refrigerant
refreshment
refreshing
refresher course
refreshed
refrigerated
refrigeration
refrigerator
refuel
refueling
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان