خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تمرین کردن
[فعل]
to rehearse
/rɪˈhɜːrs/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: rehearsed]
[گذشته: rehearsed]
[گذشته کامل: rehearsed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تمرین کردن
تکرار کردن
مترادف و متضاد
practice
repeat
1.Today, we'll just be rehearsing the final scene.
1. امروز، ما تنها سکانس آخر را تمرین می کنیم.
2.We were given only two weeks to rehearse.
2. به ما تنها دو هفته برای تمرین کردن وقت داده شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
rehearsal
rehash
rehabilitation
rehabilitate
rehab
reheat
rehouse
reid
reign
reign of terror
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان