خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آرام شده
[صفت]
relieved
/rɪˈliːvd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more relieved]
[حالت عالی: most relieved]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آرام شده
تسکین یافته، خیال راحت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خلاص
دلآسوده
فارغ
1.He was relieved of pain.
1. درد او تسکین یافت.
2.I heard a noise and was relieved to find that it was only a cat.
2. صدایی شنیدم و (وقتی که) که فهمیدم فقط یک گربه بود، خیالم راحت شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
relieve
relief valve
relief
reliant
reliance
relievo
religious
religious music
religious rite
religious service
کلمات نزدیک
relieve the pain
relieve
relief worker
relief valve
relief road
religion
religiosity
religious
religious school
religiously
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان