خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بقیه
2 . باقیمانده
[اسم]
remnant
/ˈrɛmnənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بقیه
باقیمانده، بقایا (جمع)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اَلباقی
بازمانده
مترادف و متضاد
remains
1.remnants of the city's former glory
1. بقایای شکوه سابق شهر
2.the remnants of last night's meal
2. باقیماندهی غذای دیشب
[صفت]
remnant
/ˈrɛmnənt/
غیرقابل مقایسه
2
باقیمانده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پسمانده
تصاویر
کلمات نزدیک
remixed track
remix
remittance
remit
remission
remonstrance
remonstrant
remonstrate
remorse
remorseful
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان