1 . تجسمی
[صفت]

representational

/ˌreprɪzenˈteɪʃənl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more representational] [حالت عالی: most representational]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تجسمی

معادل ها در دیکشنری فارسی: فیگوراتیو
مترادف و متضاد abstract
  • 1.It is on pottery that representational art first appeared again in ancient Greece.
    1. با سفالگری بود که هنرهای تجسمی اولین بار دوباره در یونان باستان بروز یافت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان