خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازتولید
2 . تولیدمثل
3 . نسخه بازتولیدشده
[اسم]
reproduction
/ˌriːprəˈdʌkʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بازتولید
2
تولیدمثل
تکثیر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تکثیر
توالد
تولید مثل
زاد و ولد
1.They are studying reproduction in shellfish.
1. آنها دارند تولیدمثل در حلزون صدفدار را مطالعه میکنند.
sexual reproduction
تولیدمثل جنسی
3
نسخه بازتولیدشده
نسخه کپی
a catalog with color reproductions of the paintings for sale
کاتالوگی با نسخههای بازتولیدشده رنگی از نقاشیها برای فروش
تصاویر
کلمات نزدیک
reproduce
reprocessing
reprocess
reprobate
reproach
reproductive
reproof
reprove
reptile
reptilian
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان