خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اقامتگاه تفریحی
2 . چاره
3 . متوسل شدن
[اسم]
resort
/rɪˈzɔrt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اقامتگاه تفریحی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تفرجگاه
گردشگاه
مترادف و متضاد
holiday center
holiday destination
spa
seaside/ski/mountain... resort
اقامتگاه ساحلی/اسکی/کوهستانی و...
Aspen is a ski resort in Colorado.
"اسپن" یک اقامتگاه تفریحی اسکی در کلرادو است.
2
چاره
راه، اقدام، راهحل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
توسل
مترادف و متضاد
expedient
measure
recourse
last/final resort
آخرین راهحل/راهحل نهایی
Drug treatment should only be used as a last resort.
درمان با دارو تنها باید بهعنوان آخرین راهحل استفاده شود.
[فعل]
to resort
/rɪˈzɔrt/
فعل ناگذر
[گذشته: resorted]
[گذشته: resorted]
[گذشته کامل: resorted]
صرف فعل
3
متوسل شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
متوسل شدن
مترادف و متضاد
recourse
to resort to something
به چیزی متوسل شدن
1. They felt obliged to resort to violence.
1. آنها مجبور شدند به خشونت متوسل شوند.
2. We had to resort to another loan from the bank.
2. ما مجبور شدیم به یک وام بانکی دیگر متوسل شویم.
تصاویر
کلمات نزدیک
resonate
resonant
resonance
resolved
resolve a conflict
resounding
resource
resourceful
resourcefully
respawn
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان