1 . نقد 2 . مرور 3 . نقد و بررسی کردن 4 . مرور کردن 5 . بازبینی کردن
[اسم]

review

/rɪˈvjuː/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نقد نقد و بررسی، تحلیل

مترادف و متضاد analysis assessment criticism critique
a film/book ... review
نقد فیلم/کتاب و...
  • The paper published a review of her book.
    روزنامه نقدی از کتاب او به چاپ رساند.
good/bad/mixed... review
نقد مثبت/منفی/متفاوت [خوب و بد] و...
  • 1. Her latest novel received excellent reviews.
    1. رمان آخر او نقدهای خیلی خوبی گرفت.
  • 2. The film has had mixed reviews.
    2. فیلم نقدهای متفاوتی داشته است.
to write review
نقد نوشتن
  • He writes movie reviews for the newspapers.
    او برای روزنامه‌ها نقد فیلم می‌نویسد.

2 مرور بازبینی، بازنگری

معادل ها در دیکشنری فارسی: بازبینی بازنگری مرور
review of something
بازبینی چیزی
  • She sent us her review of the research.
    او بازبینی‌اش از تحقیقش برای ما فرستاد.
to carry out/conduct/undertake a review
بازبینی انجام دادن
  • The company hired Bob to conduct an independent review of their workplace procedures.
    شرکت "باب" را استخدام کرد تا بازبینی مستقلی از پروسه‌های محل کارشان انجام دهد.
review body/committee/panel/board
گروه/کمیته/گروه/هیئت بازبینی
  • the Teachers’ Pay Review Body
    گروه بازبینی حقوق معلمین
under review
تحت بازبینی
  • We’re keeping this policy under review.
    ما این سیاست را تحت بازبینی قرار می‌دهیم.
[فعل]

to review

/rɪˈvjuː/
فعل گذرا
[گذشته: reviewed] [گذشته: reviewed] [گذشته کامل: reviewed]

3 نقد و بررسی کردن نقد نوشتن

مترادف و متضاد assess comment on discuss evaluate
to review something
چیزی را نقد کردن
  • 1. He reviews films for the Times.
    1. او برای مجله "تایمز" نقد می‌نویسد.
  • 2. The play was reviewed in the national newspapers.
    2. نمایش در روزنامه‌های ملی مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

4 مرور کردن جمع‌بندی کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دوره کردن مرور کردن
مترادف و متضاد re-examine reassess reconsider take another look at stick by
to review something
چیزی را مرور کردن
  • We will be reviewing all the topics covered this semester.
    ما تمام دروسی را که این ترم خواندیم، مرور خواهیم کرد.

5 بازبینی کردن بازنگری کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: بازبینی کردن
مترادف و متضاد consider research scrutinize study survey
to review something
چیزی را بازبینی کردن
  • Officials have to review the text before it’s made public.
    مقامات باید قبل از چاپ کردن متن، آن را بازبینی کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان