خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زیر بار قرض رفتن
[عبارت]
saddled with debt
/ˈsædəld wɪð dɛt/
1
زیر بار قرض رفتن
مترادف و متضاد
burdened with debt
1.Our company is saddled with a great amount of debt and should be sold as soon as possible.
1. شرکت ما زیر بار قرض سنگینی رفته و باید هر چه زودتر به فروش برود.
تصاویر
کلمات نزدیک
saddlebag
saddle horse
saddle
sadden
sad to say
saddler
saddlery
sadhu
sadism
sadist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان