Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . پراکنده شدن
2 . پاشیدن
[فعل]
to scatter
/ˈskætər/
فعل ناگذر
[گذشته: scattered]
[گذشته: scattered]
[گذشته کامل: scattered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پراکنده شدن
متفرق شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پراکنده شدن
متفرق شدن
1.The crowd scattered when it started to rain.
1. وقتی باران شروع به باریدن کرد، جمعیت پراکنده شدند.
2
پاشیدن
پخش کردن، پراکندن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افشاندن
پاشیدن
پخش کردن
پراکندن
پراکنده کردن
متفرق کردن
1.Scatter the flower seeds over the land.
1. تخم گلها را روی زمین بپاشید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
scatophagy
scatology
scatological
scathingly
scathing
scatter pin
scatter plot
scatter rug
scatterbrain
scatterbrained
کلمات نزدیک
scathing criticism
scathing
scary
scart
scarlet fever
scatterbrain
scatterbrained
scattered
scattered clouds
scattered showers
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان