خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متفرق
[صفت]
scattered
/ˈskætərd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more scattered]
[حالت عالی: most scattered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
متفرق
پراکنده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افشان
پراکنده
متفرق
1.The scattered crowd ran when the rain started.
1. جمعیت متفرق شده با شروع باران فرار کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
scatterbrained
scatterbrain
scatter
scathing criticism
scathing
scattered clouds
scattered showers
scattering
scavenge
scavenger
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان