خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مجسمه سازی
[فعل]
to sculpt
/skʌlpt/
فعل گذرا
[گذشته: sculpted]
[گذشته: sculpted]
[گذشته کامل: sculpted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مجسمه سازی
پیکرتراشی
1.a display of animals sculpted in ice
1. نمایشگاهی از حیوانات پیکرتراشی شده با یخ
2.The figures were sculpted from single blocks of marble.
2. مجسمه هایی که با تکه سنگ های مرمر ساخته شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
scull
scuffle
scuff
scuba-diving
scuba diving
sculptor
sculptress
sculpture
scum
scupper
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان