1 . مجسمه سازی
[فعل]

to sculpt

/skʌlpt/
فعل گذرا
[گذشته: sculpted] [گذشته: sculpted] [گذشته کامل: sculpted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مجسمه سازی پیکرتراشی

  • 1.a display of animals sculpted in ice
    1. نمایشگاهی از حیوانات پیکرتراشی شده با یخ
  • 2.The figures were sculpted from single blocks of marble.
    2. مجسمه هایی که با تکه سنگ های مرمر ساخته شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان