خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نیمهنهایی
[اسم]
semi-final
/ˌsem.iˈfɑɪ.nəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نیمهنهایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نیمه نهایی
1.She's the youngest player ever to get through to a semi-final.
1. او جوانترین بازیکنی است که تا حالا از (مرحله) نیمهنهایی گذشتهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
semi-detached
semi-conscious
semi-circle
semi-annual
semi
semi-official
semi-trailer
semibreve
semicircle
semicircular
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان