خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بهتر کردن
2 . تیز کردن
[فعل]
to sharpen
/ˈʃɑrpən/
فعل گذرا
[گذشته: sharpened]
[گذشته: sharpened]
[گذشته کامل: sharpened]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بهتر کردن
تقویت کردن
1.I hope this course will help me sharpen my computer skills.
1. من امیدوارم این دوره آموزشی به من کمک کند تا مهارتهای کامپیوتریام را بهتر کنم.
2.You can sharpen your skills with rehearsal.
2. شما میتوانید با تمرین، مهارتهایتان را تقویت کنید.
2
تیز کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تراشیدن
تیز کردن
1.They sharpened all the knives.
1. آنها همه چاقوها را تیز کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
sharp tongue
sharp rise
sharp practice
sharp blade
sharp
sharpener
sharply
sharpness
shatter
shattered
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان