خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پناهگاه
2 . پناه
3 . محافظت کردن
4 . پناه گرفتن
[اسم]
shelter
/ˈʃel.t̬ər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پناهگاه
سرپناه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پناهگاه
پناه
جانپناه
حفاظ
سرپناه
ماوا
shelter of ...
سرپناه ...
We reached the shelter of the caves.
ما به سرپناه غارها رسیدیم.
shelter for ...
سرپناه برای ...
a shelter for battered women
سرپناهی برای زنان کتکخورده
to find shelter
سرپناه پیدا کردن
He slept wherever he could find shelter.
او هر جا میتوانست سرپناهی پیدا کند میخوابید.
a homeless shelter
پناهگاه بیخانمانان
an emergency shelter
پناهگاه اضطراری
animal shelter
پناهگاه حیوانات
2
پناه
to take/seek shelter (from something)
پناه گرفتن (از چیزی)
People were seeking shelter from the gunfire.
مردم داشتند از رگبار گلوله پناه میگرفتند.
to give/provide shelter
سرپناه دادن/فراهم کردن
The trees gave shelter from the wind.
درختها از (گزند) باد سرپناه فراهم میکردند.
[فعل]
to shelter
/ˈʃel.t̬ər/
فعل گذرا
[گذشته: sheltered]
[گذشته: sheltered]
[گذشته کامل: sheltered]
صرف فعل
3
محافظت کردن
پناه دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
محافظت کردن
to shelter somebody/something from somebody/something
کسی/چیزی را در برابر کسی/چیزی محافظت کردن
The trees shelter the house from the wind.
درختها در برابر باد از خانه محافظت میکنند.
to shelter somebody/something
به کسی/چیزی پناه دادن
helping the poor and sheltering the homeless
کمک کردن به فقرا و پناه دادن به بیخانمانها
4
پناه گرفتن
to shelter from something
پناه گرفتن از چیزی
Let's shelter from the rain under that tree.
بیا از [بهخاطر بارش] باران زیر آن درخت پناه بگیریم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
shellfish
shell parakeet
shell
shelf
shekels
shepherd
shepherd's pie
shepherd dog
sherbert
sherbet
کلمات نزدیک
shelly
shellsuit
shellfish
shell shock
shell out
sheltered
sheltered housing
shelterless
shelve
shelving
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان