خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لرزان
[صفت]
shivery
/ˈʃɪvəri/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: shiverier]
[حالت عالی: shiveriest]
1
لرزان
1.She felt sick and shivery.
1. او احساس بیماری و لرز داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
shiver
shitty
shit
shish kebab
shirty
shoal
shock
shock absorber
shock therapy
shock wave
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان