خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تابلو راهنمایی
2 . تابلوی راهنمایی نصب کردن (جاده و ...)
[اسم]
signpost
/ˈsɑɪn.poʊst/
قابل شمارش
1
تابلو راهنمایی
تابلو راهنما
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تابلوی راهنما
مترادف و متضاد
sign
signboard
traffic sign
1.There are signposts at every intersection.
1. سر هر چهارراه، تابلوهای راهنمایی قرار دارد.
[فعل]
to signpost
/ˈsɑɪn.poʊst/
فعل گذرا
[گذشته: signposted]
[گذشته: signposted]
[گذشته کامل: signposted]
صرف فعل
2
تابلوی راهنمایی نصب کردن (جاده و ...)
با تابلوی راهنمایی مشخص کردن (مسیر)
تصاویر
کلمات نزدیک
signing
signify
significantly
significant other
significant impact
signs of the zodiac
sikh
silage
silence
silence descended
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان