1 . تابلو راهنمایی 2 . تابلوی راهنمایی نصب کردن (جاده و ...)
[اسم]

signpost

/ˈsɑɪn.poʊst/
قابل شمارش

1 تابلو راهنمایی تابلو راهنما

معادل ها در دیکشنری فارسی: تابلوی راهنما
مترادف و متضاد sign signboard traffic sign
  • 1.There are signposts at every intersection.
    1. سر هر چهارراه، تابلوهای راهنمایی قرار دارد.
[فعل]

to signpost

/ˈsɑɪn.poʊst/
فعل گذرا
[گذشته: signposted] [گذشته: signposted] [گذشته کامل: signposted]

2 تابلوی راهنمایی نصب کردن (جاده و ...) با تابلوی راهنمایی مشخص کردن (مسیر)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان