خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . همزمان
[قید]
simultaneously
/ˌsɑɪ.məlˈteɪ.niː.əs.li/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
همزمان
با هم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
در آن واحد
به طور همزمان
همزمان
1.Two children answered the teacher's question simultaneously.
1. دو کودک سؤال معلم را همزمان پاسخ دادند.
تصاویر
کلمات نزدیک
simultaneous translator
simultaneous
simultaneity
simulator
simulation
simurgh
sin
sina
sinbad
since
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان