خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وضعیت
[اسم]
situation
/ˌsɪtʃ.uˈeɪ.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وضعیت
موقعیت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وضعیت
وضع
موقعیت
مترادف و متضاد
affairs
circumstances
state
1."Would you get involved in this dispute?" "It would depend on the situation."
1. «در این مشاجره دخالت میکنی؟» «بستگی به موقعیت دارد.»
to be in a ... situation
در وضعیت ... بودن
1. I was in a situation where I didn’t have cash handy.
1. در موقعیتی بودم که پول نقد در دسترس نداشتم.
2. to be in a difficult situation
2. در وضعیت دشواری بودن
economic/financial/political... situation
وضعیت اقتصادی/مالی/سیاسی و...
تصاویر
کلمات نزدیک
situated
situate
sitting tenant
sitting room
sitting in a catbird seat
situation comedy
situations vacant
six
six-pack
sixfold
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان