[فعل]

to situate

/ˈsɪtʃueɪt/
فعل گذرا
[گذشته: situated] [گذشته: situated] [گذشته کامل: situated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ساختن در مکان خاصی ساختن

formal
  • 1.They plan to situate the bus stop at the corner of the road.
    1. آنها قصد دارند ایستگاه اتوبوس را در نبش خیابان بسازند.

2 قرار دادن در نظر گرفتن

formal
  • 1.Let me try and situate the events in their historical context.
    1. بگذارید تلاش کنم و وقایع را در بافت تاریخی خود قرار دهم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان