خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لجن
[اسم]
slime
/slaɪm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لجن
ماده ی لزج
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لجن
لجن
لای
گل و شل
1.Snails leave a trail of slime.
1. حلزونها از خود ماده لزجی به جا میگذارند.
2.The pond was full of mud and green slime.
2. تالاب پر از گل و لجن سبز بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
slim
slightly
slight
sliding scale
sliding
slimmer
slimming
slimness
slimy
sling
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان