خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فوتبال
[اسم]
soccer
/ˈsɑːkər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فوتبال
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فوتبال
مترادف و متضاد
football
1.Are you coming to the soccer match?
1. آیا تو به مسابقه فوتبال میآیی؟
2.He plays soccer for a local team.
2. او برای یک تیم محلی فوتبال بازی میکند.
3.I'm a big soccer fan.
3. من یک طرفدار جدی فوتبال هستم.
a soccer player
یک بازیکن فوتبال
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
socage
soca music
sobriquet
sobriety
sobralia
soccer ball
soccer field
soccer golf
soccer player
sociability
کلمات نزدیک
sobriety
sobering reminder
sobering
sober up
sober
soccer club
soccer field
soccer game
soccer player
soccer practice
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان