خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . له کردن
2 . شلپشلوپ کردن (چیزی خیس و نرم در اثر فشار)
[فعل]
to squish
/skwɪʃ/
فعل گذرا
[گذشته: squished]
[گذشته: squished]
[گذشته کامل: squished]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
له کردن
1.Strawberries were so ripe that they squished if picked too firmly.
1. توتفرنگیها آنقدر رسیده بودند که اگر خیلی محکم چیده میشدند، له میشدند.
2
شلپشلوپ کردن (چیزی خیس و نرم در اثر فشار)
1.The mud squished under my shoes.
1. گل زیر کفشهایم شلپشلوپ کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
squirt
squirrelly
squirrel
squirm
squint
squishy
sr
sri lanka
ssh
st
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان